web 2.0

۱۳۸۸ مرداد ۲۸, چهارشنبه

معروف‌ترین کودتاهای تاریخ


صحنه‌ای در تهران − کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲

اقدامات توطئه‌آمیز برای براندازی حکومت‌ها، در همه‌ی دوره‌های تاریخی وجود داشته است. ولی «کودتا» به عنوان مفهومی مدرن، با مفهوم دولت ملی پیوند خورده است.




در زیر نگاهی داریم به شماری از مهم‌ترین کودتاهای تاریخ عصر جدید، که نخستین نمونه آنها به رویدادهای پس از انقلاب کبیر فرانسه باز می‌گردد. این کودتاها صرفا از منظر دامنه‌ی تاثیر و برد آن‌ها بر سرنوشت یک کشور گزینش شده‌اند و برای معرفی آن‌ها سنجه‌ی دیگری در نظر گرفته نشده است.


در شماری از کشورها مانند همسایه‌ی ما ترکیه، تا کنون سه کودتای نظامی انجام گرفته که در این نوشته به دو کودتا اشاره شده است. همچنین هستند کشورهایی در آمریکای لاتین، مانند بولیوی یا آرژانتین، که دارای سنت کودتایی بسیار نیرومندی هستند. معروف است که زمانی درباره‌ی کودتاهای کشورهای آمریکای لاتین به طنز می‌گفتند: هر ژنرالی صبح زودتر از خواب برخیزد، قدرت را با کودتا قبضه می‌کند. ولی این نوشته نمی‌توانست به همه‌ی این کودتاها بپردازد.


کودتای ناپلئون بناپارت



نخستین کودتای دوران جدید، به سال ۱۷۹۹ در فرانسه بازمی‌گردد و به کودتای «هجدهم برومر» معروف است. انقلاب فرانسه که جدایی دین از دولت را به کرسی نشاند، تقویم مسیحی گرگوری را ملغی کرد و تقویم انقلاب فرانسه یا تقویم جمهوری را جایگزین آن ساخت. «برومر» یکی از ماه‌های تقویم تازه بود و هجدهم برومر برابر است با نهم نوامبر تقویم گرگوری.


این کودتا را نقطه‌ی پایانی بر انقلاب فرانسه و آغاز حکومت فردی ناپلئون بناپارت می‌دانند. در سال ۱۷۹۹ دولت انقلاب با مشکلات پرشمار اقتصادی و نظامی روبرو بود. خطر کودتای هواداران سلطنت و ژاکوبن‌های نو افزایش یافته بود. امانوئل ژوزف سیس، یکی از اعضای هیئت رییسه‌ی دولت انقلاب، اعلام کرد که فرانسه به «شمشیر برنده‌ای» نیازمند است. او خواهان مرد قدرتمندی بود که ولو با قهر، نظام جمهوری را در فرانسه تثبیت کند.


بازگشت ژنرال ناپلئون از مصر،‌ چنین امکانی را فراهم ساخت. در هجدهم برومر سال ۱۷۹۹ مجلس ملی به بهانه‌ی کودتای ژاکوبن‌های نو، به قصر سن‌کلود در حومه‌ی پاریس نقل مکان کرد. مخالفان ناپلئون از هیئت رییسه کنار گذاشته شدند و امنیت پاریس به ناپلئون و سپاه او محول شد.


در تاریخ نوزدهم برومر، دولت انقلاب عملا بدون رهبری بود. اعضای هیئت رییسه یا بازداشت یا برکنار شده بودند. سربازان ناپلئون قصر سن‌کلود را محاصره کردند. نمایندگان مجلس ملی با تغییر قانون اساسی و تفویض قدرت به ناپلئون مخالف بودند. سخنرانی ناپلئون در برابر نمایندگان شورای پانصدنفره با شعارهای «مرگ بر دیکتاتور» ناموفق ماند.


لویی بناپارت، برادر ناپلئون که عضو شورای رهبری هیئت پانصد نفره بود، به یاری او آمد و به سربازان اطلاع داد که ناپلئون به مرگ تهدید شده است. سربازان وارد قصر شدند و نمایندگان را بیرون راندند. سرانجام زیر فشار نظامیان، ‌شماری از نمایندگان با تغییر قانون اساسی موافقت کردند. دولتی موقت به رهبری سه کنسول تشکیل شد که ناپلئون نیز جزو آنان بود. بعدها با تغییرات تازه‌ای که در قانون اساسی ایجاد شد، ناپلئون بناپارت به کنسول اول تبدیل شد و سرانجام توانست حکومت فردی خود را تحمیل کند.


آدولف هیتلر پس از کودتای ناموفق سال ۱۹۲۳ در پشت میله‌های سلول خود در زندان

کودتای هیتلر


در سال ۱۹۲۳ در ایالت بایرن (باواریا) آلمان تلاشی برای کودتا علیه جمهوری وایمار صورت گرفت که سرانجام ناکام ماند. این کودتا به کودتای آدولف هیتلر و اریش لودندورف معروف است که دو تن از رهبران حزب ناسیونال سوسیالیست آلمان بودند.


در آن دوره ایالت بایرن صحنه‌ی کشمکش‌های شدیدی میان نیروهای راست و چپ در جمهوری جوان وایمار بود. هم کمونیست‌ها و هم نازی‌ها در این ایالت نیرومند بودند. نیروهای راست قصد داشتند در اقدامی تحت عنوان «راهپیمایی به سوی برلین»، جمهوری وایمار را ساقط کنند. هنگامی که هیتلر و گروه افراطی ضربت او (SA) از این آکسیون کنار گذاشته شدند، وی فرصت را برای اعلام جنگ علیه جمهوری وایمار مغتنم شمرد.


هیتلر در تاریخ ۸ نوامبر سال ۱۹۲۳ مردم بایرن را به «انقلاب ملی» فراخواند و دولت محلی بایرن و جمهوری وایمار را بی‌اعتبار اعلام کرد. راهپیمایی هیتلر و چند هزار تن از هواداران تا دندان مسلح‌اش در تاریخ ۹ نوامبر، با سد پلیس بایرن روبرو شد. در درگیری‌های خشونت‌آمیز میان طرفین،‌ چهار پلیس و چهارده نازی کشته شدند. هیتلر بازداشت و حزب ناسیونال سوسیالیست در سراسر جمهوری وایمار غیرقانونی اعلام شد. هیتلر در فوریه‌ی سال ۱۹۲۴ از سوی دادگاهی به پنج سال زندان محکوم شد. این حکم برای اقدامی که صورت گرفته بود، بسیار سبک ارزیابی شده است.


کودتا در اسپانیا


در سال ۱۹۳۶ افسران دست‌راستی اسپانیا به کودتایی دست زدند که به جنگ داخلی در این کشور انجامید. جامعه‌ی بحران‌زده‌ی اسپانیا در سال‌های دهه‌ی سی سده‌ی بیستم، صحنه‌ی کشمکش نیروهای راست و چپ بود. پیروزی جبهه‌ی متحد نیروهای چپ در انتخابات فوریه‌ی سال ۱۹۳۶ به بحران در این کشور دامن زد. نیروهای راست و راست افراطی عملا جمهوری را از دست رفته می‌دیدند.


اوج ناآرامی‌ها، کودتای افسران دست‌راستی ارتش در ۱۳ ژوییه‌ی ۱۹۳۶ بود که با مقاومت گسترده‌ی نیروهای کارگری و چپ و آنارشیست‌ها روبرو شد و سرانجام به جنگ داخلی انجامید. این جنگ که میان دولت منتخب اکثریت مردم و نیروهای کودتاگر به رهبری ژنرال فرانکو جریان داشت، تا آوریل سال ۱۹۳۹ به درازا کشید.


جنگ داخلی اسپانیا به زودی ابعاد بین‌المللی یافت و پای دخالت نظامی دولت‌های گوناگون را به این کشور گشود. این جنگ سرانجام با پیروزی هواداران فرانکو که مورد پشتیبانی ارتش آلمان نازی بودند، پایان یافت. دیکتاتوری فرانکو تا سال ۱۹۷۵ در اسپانیا پایدار بود.


شعبان جعفری و اوباش هوادار او در روز کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲

کودتا علیه دکتر مصدق


کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ علیه دولت قانونی مصدق، نخستین کودتا پس از جنگ جهانی دوم و آغازگر زنجیره‌ی کودتاهای دوره‌ی موسوم به «جنگ سرد» است. این کودتا که تحت عنوان «عملیات آژاکس» انجام گرفت، نخستین اقدام مشترک سازمان‌های جاسوسی آمریکا و بریتانیا برای سرنگونی دولت دکتر مصدق و تثبیت موقعیت محمدرضا شاه پهلوی بود. آمریکا و بریتانیا اقدام مصدق را برای ملی کردن صنایع نفت، مخالف منافع خود در ایران می‌دانستند.


مدیریت کودتا برعهده‌ی کرمیت روزولت جونیور بود و دانالد ویلبور یکی دیگر از ماموران سازمان سیا او را پشتیبانی می‌کرد. آنان به کمک لویی هندرسون، سفیر آمریکا در تهران، شاه را متقاعد ساختند که برای تحکیم پایه‌های حکومت فردی خود، مصدق را برکنار کند. اقدام کودتاگران یک بار ناکام ماند و در پی آن، محمدرضا شاه ناگزیر از طریق بغداد به رم گریخت.


سرانجام در روز ۲۸ مرداد، کودتای نظامی به رهبری ژنرال فضل‌الله زاهدی، با هدایت CIA و MI6 و به یاری تظاهرات اوباش در خیابان‌ها، هجوم نظامیان هوادار شاه به خانه‌ی مصدق و نیز به وزارت خارجه و شهربانی تهران پیروز شد. بازداشت مخالفان و سرکوب نیروهای ملی و چپ آغاز شد و محمدرضا شاه به ایران بازگشت و بر تخت سلطنت نشست. مصدق را در یک دادگاه نظامی محاکمه و به تبعید محکوم کردند.


کودتای نظامی در ترکیه



عدنان مندرس، اولین نخست وزیر ترکیه بود که در یک انتخابات آزاد برگزیده شد. وی از سال ۱۹۵۰ تا ۱۹۶۰ در ترکیه حکومت کرد. برخی اقدامات افراطی او در طی این سال‌ها، مانند شرکت ارتش ترکیه در جنگ کره، تضعیف لائیسیته در کشور، سرکوب خشن اقلیت مسیحی و بویژه یونانیان و نیز سیاست نادرست در برابر کردهای طرفدار خودمختاری، به نارضایتی شدیدی در میان نظامیان ترکیه انجامیده بود.


در تاریخ ۲۷ مه ۱۹۶۰ نظامیان ترکیه با کودتا قدرت را در این کشور به دست گرفتند. رهبر کودتاگران ژنرال گورزل بود که بعدها رییس جمهوری ترکیه شد. مندرس و برخی از مقام‌های دولتی محاکمه شدند. وی و شماری از یاران و همکارانش را بویژه به جرم ایجاد اغتشاشات یونانی‌ستیز در ترکیه به مرگ محکوم کردند.


به‌رغم فشارهای بین‌المللی، مندرس در تاریخ ۱۷ سپتامبر ۱۹۶۱ اعدام شد. شخصیت مندرس امروزه نیز در ترکیه مورد مناقشه است. به‌رغم آن که دانشگاه و فرودگاهی را در ازمیر به نام او کرده‌اند، ولی هنوز بسیاری از مردم تندروی‌های سیاسی و اقدامات خشن او را بویژه علیه مسیحیان سرزنش می‌کنند.


کودتای نظامی برزیل


ژائو گولارت، رییس‌جمهوری اصلاح‌طلب برزیل، در تاریخ ۳۱ مارس ۱۹۶۴ با یک کودتای نظامی در این کشور سرنگون شد. این کودتا با پشتیبانی ایالات متحده‌ی آمریکا انجام گرفت و نتیجه‌ی آن خونتای نظامی در برزیل بود که به مدت ۲۱ سال یعنی تا سال ۱۹۸۵ ادامه داشت.


گولارت می‌خواست در برزیل به رفرم‌های ارضی دست بزند، ولی نیروهای محافظه‌کار و زمینداران بزرگ، با کمک ارتش مانع از اقدامات او شدند و با کودتای نظامی دولت او را سرنگون ساختند. وی نخست به اروگوئه و از آنجا به آرژانتین گریخت. گولارت در سال ۱۹۷۶ در آرژانتین به مرگ مشکوکی درگذشت. علت مرگ او را بطور رسمی سکته‌ی قلبی ذکر کردند، ولی قراین و شواهدی حاکی از آن بود که او را مسموم کرده‌اند.


رژیم سرهنگان در یونان


در تاریخ ۲۱ آوریل سال ۱۹۶۷ در یونان کودتایی نظامی انجام گرفت که در جریان آن شماری از سرهنگان ارتش قدرت را به دست گرفتند. پس از پایان جنگ جهانی دوم، جنگ داخلی یونان میان کمونیست‌های این کشور از یک سو و نیروهای محافظه‌کار و سلطنت‌طلب از دیگرسو تا سال ۱۹۴۹ ادامه داشت. کمونیست‌ها از سوی اتحاد شوروی و یوگسلاوی سابق و جبهه‌ی مقابل از سوی آمریکا و بریتانیا پشتیبانی می‌شدند.


دکترین ترومن در سال ۱۹۴۷ با این هدف تصویب شد تا از نفوذ کمونیست‌ها بویژه در ترکیه و یونان جلوگیری کند. پس از پایان جنگ داخلی، یونان توسط یک حکومت محافظه‌کار اداره می‌شد، ولی نیروهای چپ در آن همچنان نیرومند بودند.


در انتخابات سال ۱۹۶۳ نیروهای محافظه‌کار در یونان شکست خوردند و ائتلافی از نیروهای میانه و چپ بر سر کار آمد. نیروهای محافظه‌کار بیم آن داشتند که قدرت به دست کمونیست‌ها بیفتد. پس از آن یونان وارد مرحله‌ای شد که با تنش‌ها و ناآرامی‌های سیاسی و اجتماعی فراوانی همراه بود. سرانجام در آوریل سال ۱۹۶۷ کودتایی نظامی از سوی سرهنگان ارتش به رهبری پاپادوپولوس انجام گرفت. دیکتاتوری نظامی در یونان تا سال ۱۹۷۴ پایدار بود.


سربازان کودتا جنازه‌ی سالوادور آلنده، رییس‌جمهوری قانونی شیلی را از کاخ ریاست‌جمهوری خارج می‌کنند

کودتای شیلی



در تاریخ ۱۱ سپتامبر سال ۱۹۷۳ دولت سوسیالیست و قانونی سالوادور آلنده، رییس‌جمهوری شیلی، با یک کودتای نظامی به رهبری ژنرال پینوشه سرنگون شد. این کودتا مورد پشتیبانی سیاسی و مالی ایالات متحده‌ی آمریکا بود و به عمر سه ساله‌ی دولت آلنده پایان داد. در روز کودتا کاخ ریاست جمهوری توسط نیروی هوایی شیلی بمباران شد و پرزیدنت آلنده که با شماری از هواداران خود در آن سنگر گرفته بود کشته شد.


کودتای شیلی نیز یکی از پیامدهای آشکار جنگ سرد بود. آلنده که گرایش‌های سوسیالیستی داشت، در انتخابات سال ۱۹۷۰ شیلی با پشتیبانی نیروهای چپ که در «اتحاد مردم» (اونیداد پوپولار) گردآمده بودند، پیروز شد. وی اصلاحات سلف خود مونتالوا را در شیلی ادامه داد و از جمله معادن مس کشور را ملی کرد. به موازات آن به اصلاحات ارضی دست زد و بانک‌ها و صنایع بزرگ را نیز ملی کرد.


در سال ۱۹۷۱ فیدل کاسترو، رهبر کوبا، چهار هفته میهمان شیلی بود. این دیدار برای نیروهای راست و محافظه‌کار این هراس را ایجاد کرده بود که شیلی به راه کوبا خواهد رفت. اعتراض‌ها و مخالفت‌ها آغاز شد. در میان کشاورزان نیز تحریکاتی برای دست زدن به اعتراض‌های ضد دولتی صورت می‌گرفت.


در سال ۱۹۷۲ مواد غذایی در کشور جیره‌بندی شد و به نارضایتی در میان بخش‌هایی از جامعه دامن زد. اعتصاب‌های بزرگ آغاز شد و نیروهای دست‌راستی نیز برای تضعیف دولت آلنده به ترور و خرابکاری متوسل شدند. طبق آمار موجود، در دوره‌ی حکومت آلنده، روی هم ۶۰۰ اقدام تروریستی و خرابکارانه صورت گرفت.


آخرین ماه‌های حکومت دمکراتیک آلنده با درگیری‌های خشونت‌بار فراوانی همراه بود. در ساعات بامدادی ۱۱ سپتامبر ۱۹۷۳، جنگنده‌های نیروی هوایی به فرمان ژنرال پینوشه، کاخ ریاست جمهوری را بمباران کردند. آلنده و یاران نزدیکش به‌رغم این حمله به مقاومت دست زدند. بعدها جسد وی که گلوله‌ای به سرش اصابت کرده بود پیدا شد. به این ترتیب،‌ خونتای نظامی در شیلی قدرت را به دست گرفت و سرکوب نیروهای چپ آغاز شد. دیکتاتوری نظامی پینوشه تا سال ۱۹۹۰ ادامه داشت.


کودتای ژنرال‌ها در ترکیه


ترکیه در اواخر دهه‌ی هفتاد میلادی سده‌ی بیستم، کشوری از نظر سیاسی بی‌ثبات و دچار مشکلات بزرگ اقتصادی و اجتماعی بود. گروه‌های افراطی راست و چپ خشونت بی‌سابقه‌ای را در کشور حاکم کرده بودند. اعتصاب‌های گسترده ترکیه را فلج کرده بود. به نظر می‌رسید که دولتمردان ترکیه قادر به تامین امنیت کشور و پیکار با خشونت نیروهای افراطی نیستند. ترورهای گروه‌های افراطی راست و چپ، فضای یک جنگ داخلی را به ترکیه تحمیل کرده بود. در آن سال‌ها حدود پنج هزار تن قربانی ترور افراطیان راست و چپ شدند. در میان قربانیان حدود ۱۳۰۰ راستگرا، حدود ۲۱۰۰ چپگرا و نزدیک به ۳۰۰ مامور امنیتی به چشم می‌خوردند.


در تاریخ ۲۷ دسامبر سال ۱۹۷۹، ستاد فرماندهی ارتش ترکیه، هشداری برای ریاست‌جمهوری این کشور فرستاد. در این هشدار از احزاب گوناگون ترکیه خواسته شده بود که مشترکا اقداماتی برای پایان دادن به بحران سیاسی و خشونت‌ها انجام دهند و جمهوری را نجات بخشند.


هشدار فرماندهان ارتش ترکیه چندان کارگر نیفتاد. ژنرال کنعان اورن، رییس ستاد ارتش ترکیه، در پیامی به رهبران سیاسی این کشور، از اینکه «سرزمین پدری در دریای خون غرق شده» و «نفرت بی‌پایان و خشونت» آن را به آستانه‌ی نابودی کشانده ابراز نگرانی کرد. وی پارلمان را متهم کرد که عملکردی ندارد و اقتدار دولت را تضعیف کرده است.


در چنین شرایطی، در تاریخ ۱۲ سپتامبر سال ۱۹۸۰، نظامیان ترکیه برای سومین بار کودتا کردند و قدرت را در این کشور به دست گرفتند. پنج ژنرال فرمانده ستاد ارتش، نیروی زمینی، نیروی هوایی، نیروی دریایی و ژاندارمری، یک شورای امنیت ملی تشکیل دادند. ژنرال اورن، رهبر این شورا، در کشور حکومت نظامی برقرار و احزاب سیاسی را ممنوع کرد. دولت منحل شد و فعالیت سندیکاهای کارگری و بنیادها و انجمن‌ها نیز ممنوع اعلام شد.


هزاران تن بازداشت شدند و در برابر دادگاه نظامی قرار گرفتند. نوک پیکان کودتا عمدتا متوجه نیروهای چپ، سندیکالیست‌ها و کمونیست‌ها بود. برای ۵۷۰ تن درخواست اعدام شد و ۵۰ حکم اعدام به اجرا درآمد. سازمان‌های حقوق بشری از شکنجه در زندان‌ها گزارش دادند.


این کودتای نظامی، پیامدهای دامنه‌داری داشت. تغییراتی جدی در قانون اساسی ترکیه ایجاد شد و در مورد فعالیت احزاب سیاسی قوانین سخت‌تری وضع شد. نظامیان ترکیه قانون اساسی تازه را در نوامبر سال ۱۹۸۲ به همه‌پرسی گذاشتند. ۹۲ درصد شرکت‌کنندگان در رای‌گیری به این قانون اساسی رای مثبت دادند. کنعان اورن رییس‌جمهوری ترکیه شد.


پرویز مشرف، آخرین رییس‌جمهوری پاکستان که با کودتای نظامی به قدرت رسید

کودتای مشرف در پاکستان



در تاریخ ۱۲ اکتبر سال ۱۹۹۹ ژنرال پرویز مشرف، با یک کودتای نظامی بدون خونریزی به قدرت رسید و نواز شریف، نخست‌وزیر این کشور را برکنار کرد. پس از حصر خانگی نواز شریف، حدود سی هزار نظامی در کانون‌های مهم فنی و صنعتی پاکستان مستقر شدند و عملا کنترل بر اقتصاد کشور را در دست گرفتند. پرویز مشرف در تاریخ ۲۰ ژوئن ۲۰۰۱ رسما رییس‌جمهوری پاکستان و فرمانده کل قوای این کشور شد. وی در دوره‌ی زمامداری خود، به روش‌های دیکتاتورمنشانه روی آورد و همزمان سیاست نزدیکی به ایالات متحده‌ی آمریکا را در پیش گرفت.


مشرف در سال‌های پایانی حکومت نظامی خود، زیر فشار فزاینده‌ی داخلی بود. در تاریخ ۱۴ دسامبر ۲۰۰۳ از یک سوء‌قصد جان سالم به در برد. در نوامبر ۲۰۰۷ در پاکستان وضعیت فوق‌العاده اعلام و رییس دیوان عالی کشور را برکنار کرد. پس از ترور بینظیر بوتو فشار احزاب اپوزیسیون بر مشرف افزایش یافت و وی سر انجام در ۱۸ اوت سال ۲۰۰۸ از مقام خود کناره‌گیری کرد.


در سده‌ی بیست و یکم و طی سال‌های گذشته، در شماری دیگر از کشورها نیز کودتاهایی نظامی انجام گرفت که برخی از آن‌ها غیرخونین بود. از آن جمله می‌توان به کودتا در فیجی (دو بار)، موریتانی (دو بار)، ونزوئلا، تایلند، ‌گینه و هندوراس اشاره کرد.



درباره‌ی مفهوم کودتا



کنترل راه‌ها توسط سربازان در جریان کودتای نظامی سال ۲۰۰۶ در تایلند

کودتا اقدام توطئه‌آمیز، غافلگیرکننده و غالبا قهرآمیز گروهی با هدف سرنگونی دولت و چنگ‌اندازی بر نهادهای اصلی حکومت است.



کودتا بر خلاف انقلاب،‌ معمولا هدف درهم‌شکستن ساختارهای سیاسی و اجتماعی را دنبال نمی‌کند، بلکه صرفا در پی آن است که در راس هرم قدرت سیاسی، جابه‌جایی ایجاد کند و در صورت لزوم، خط مشی دولت را تغییر دهد. کودتا غالبا در کشورهای غیردمکراتیک یا نیمه‌دمکراتیک صورت می‌گیرد و روشی فراقانونی برای جایگزین کردن رهبری سیاسی است.


کودتاگران غالبا محافلی از نیروهای سیاسی حاکم و بدون پایگاه گسترده‌ی مردمی هستند که با یاری افسران بلندپایه‌ی ارتش یا رهبران سازمان‌های شبه‌نظامی، اقدام خود را عملی می‌سازند. این مورد زمانی پیش می‌آید که دولت یا قوه‌ی مجریه، عملا پارلمان یا قوه‌ی قانونگذاری را از کار می‌اندازد. در پی آن معمولا دولتی نظامی یا شبه‌نظامی و رژیمی اقتدارگرا بر سر کار می‌آید.


کودتا واژه‌ای فرانسوی است. در برخی از زبان‌های اروپایی مانند فرانسوی و آلمانی، دو مفهوم برای توصیف اقدامات کودتایی مختلف وجود دارد. یکی بیانگر کودتاهایی است که با کمک نیروهایی از درون حکومت صورت می‌گیرند ( coup d´État = Staatsstreich). و دیگری مفهومی برای کودتاهایی که صرفا بر نیروهای بیرون از حکومت مانند ارتش استوار هستند (le putsch = Der Putsch). این تفکیک مفهومی در زبان فارسی وجود ندارد.


واژه‌ی کودتا معمولا زمانی به کار برده می‌شود که اقدام کودتایی با موفقیت همراه باشد. در غیر این صورت از «تلاش برای کودتا» سخن گفته می‌شود.


نقش ارتش در کودتا



ارتش‌ها در جهان از سنت دیرینه‌تری نسبت به دولت‌های ملی برخوردارند. وظیفه‌ی ارتش مدرن، دفاع از حق حاکمیت ملی و تمامیت ارضی کشورها تعریف شده است. ترکیب طبقاتی ارتش می‌تواند در گرایش آن به سوی دخالت در امور سیاسی نقش بازی کند.


ارتش مدرن از آن جهت که نهادی سازمان‌یافته، ‌منضبط و دارای ساز و برگ نظامی است، معمولا در کودتاها نقشی درجه اول بازی می‌کند. بدون شرکت یا پشتیبانی نیروهای نظامی و شبه‌نظامی، شانس موفقیت کودتاگران برای به چنگ آوردن قدرت سیاسی بسیار کاهش می‌یابد.


بزرگی و قدرتمندی ارتش‌ها، سنت آن‌ها در اقدامات کودتایی، شکست در جنگ‌ها و ناکامی دولت‌های غیرنظامی برای چیرگی بر بحران‌های ملی، عواملی هستند که می‌توانند ارتش‌ها را به سوی اقدامات کودتایی سوق دهند.


در شماری از کشورها، ارتش پس از کودتا، قدرت را به نیروهای غیرنظامی واگذار و خود از شرکت مستقیم در فعالیت‌های سیاسی کناره‌گیری کرده است. ولی نمونه‌هایی هم در نیمه‌ی دوم سده‌ی بیستم وجود دارد که در آن ارتش‌ها پس از کودتا، تا مدت‌ها اختیارات خود را برای تاثیرگذاری بر تصمیمات سیاسی حفظ کرده‌اند، مانند کودتاهای ترکیه و برزیل و شیلی.


پس از جنگ جهانی دوم و ایجاد جهان دوقطبی، در دوره‌ی جنگ سرد، کودتاهایی به کمک افسران جوان ملی‌گرا یا چپ صورت گرفت که بعدها نام انقلاب بر اقدامات خود گذاشتند،‌ مانند نمونه‌های مصر، لیبی و افغانستان. این کودتاها از سوی کشورهای بلوک شرق پشتیبانی می‌شدند.


بر خلاف آن، کودتاهایی نیز برای سرنگون ساختن حکومت‌های ملی یا چپگرا به وقوع پیوست که با پشتیبانی کشورهای غربی همراه بود، ‌مانند کودتاهای ایران و شیلی.

0 comments:

ارسال یک نظر