web 2.0

۱۳۸۸ آذر ۱۸, چهارشنبه

قـــــــدر خانواده ات رو بدون

ا مردی كه در حال عبور بود برخورد کردم
اوو!! معذرت میخوام
من هم معذرت میخوام ,دقت نکردم



ما خیلی مؤدب بودیم ، من و این غریبه ,خداحافظی كردیم و به راهمان ادامه دادیم



اما در خانه با آنهایی كه دوستشان داریم چطور رفتار می كنیم



كمی بعد ازآنروز، در حال پختن شام بودم.دخترم خیلی آرام كنارم ایستاد همینكه برگشتم به اوخوردم وتقریبا" انداختمش با اخم گفتم: ”اه !! ازسرراه برو كنار“



قلب کوچکش شکست و رفت





نفهمیدم كه چقدر تند حرف زدم






وقتی توی رختخوابم بیدار بودم صدای آرام خدا در درونم گفت: وقتی با یك غریبه برخورد میكنی ، آداب معمول را رعایت میكنی
اما با بچه ای كه دوستش داری بد رفتار میكنی




برو به كف آشپزخانه نگاه كن. آنجا نزدیك در، چند گل پیدا میكنی .آنها گلهایی هستند كه او برایت آورده است.خودش آنها را چیده. صورتی و زرد و آبی




آرام ایستاده بود كه سورپرا یزت بكنه



هرگز اشكهایی كه چشمهای كوچیكشو پر كرده بود ندیدی


در این لحظه احساس حقارت كردم




اشكهایم سرازیرشدند.آرام رفتم و كنار تختش زانو زدم



بیدار شو كوچولو ، بیدار شو. اینا رو برای من چیدی؟





گفتم دخترم واقعاً متاسفم از رفتاری كه امروز داشتم نمیبایست اون طور سرت
داد بکشم
گفت :اشکالی نداره من به هر حال دوستت دارم مامان
من هم دوستت دارم دخترمو گلها رو هم دوست دارم
مخصوصا آبیه رو




گفت : اونا رو كنار درخت پیدا کرد م ورشون داشتم چون مثل تو خوشگلن
میدونستم دوستشون داری ، مخصوصا آبیه رو
آیا میدانید كه اگر فردا بمیرید شركتی كه در آن كار میكنید به آسانی در ظرف یك روز برای شما جانشینی می آورد؟



اما خانواده ای كه به جا میگذارید تا آخر عمر فقدان شما را احساس خواهد كرد



و به این فكر كنید كه ما خود را وقف كارمیكنیم و نه خانواده مان



چه سرمایه گذاری
ناعاقلانه ای !!
اینطور فكر نمیكنید؟!!
به راستی كلمه“خانواده“ یعنی چه ؟؟




0 comments:

ارسال یک نظر